English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3908 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quite the thing U رعایت کننده سبک روز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
regardful U رعایت کننده
Other Matches
observance U رعایت
ovservation U رعایت
consideration U رعایت
considerations U رعایت
respect U رعایت
respects U رعایت
formally U با رعایت
observancy U رعایت
observingly U با رعایت
observing U رعایت کردن
observe silence U رعایت سکوت
ceremoniousness U رعایت تعارف
regards U رعایت توجه
heed U ملاحظه رعایت
heeded U ملاحظه رعایت
heeding U ملاحظه رعایت
observes U رعایت کردن
regarded U رعایت توجه
regard U رعایت توجه
to pass by any thing U رعایت نکردن
to go through U رعایت کردن
esteem U رعایت ارزش
inobservance U عدم رعایت
observe U رعایت کردن
observed U رعایت کردن
non compliance U عدم رعایت
non observance of ..... U عدم رعایت .....
nonconformity U عدم رعایت
legality U رعایت قانون
regard for others U رعایت دیگران
heeds U ملاحظه رعایت
disrespect U عدم رعایت
keep to U رعایت کردن
economization U رعایت اصول اقتصادی
economises U رعایت اقتصاد کردن
multitudinism U رعایت حال توده
economising U رعایت اقتصاد کردن
economize U رعایت اقتصاد کردن
economized U رعایت اقتصاد کردن
economizes U رعایت اقتصاد کردن
regarded U رعایت راجع بودن به
fashionableness U رعایت سبک پسندیده
economised U رعایت اقتصاد کردن
to stand U چیزیرادقیقا رعایت کردن
formality U رعایت اداب ورسوم
regards U رعایت راجع بودن به
respectfulness U رعایت احترام وادب
for short U برای رعایت اختصار
gradualism U رعایت اصول تدریج
to go to U رعایت کردن گذشتن از
observe silence U سکوت را رعایت کنید
in deference to U بملاحظه برای رعایت
formalism U رعایت ائین و اداب
breach of propriety U عدم رعایت اداب
circuit discipline U رعایت انضباط مدار
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
observantly U از روی ملاحظه و رعایت
inobservance of a law U عدم رعایت قانون
regard U رعایت راجع بودن به
bluntness U عدم رعایت نزاکت یاتعارف
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
disregard U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded U اعتنا نکردن عدم رعایت
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
disregards U اعتنا نکردن عدم رعایت
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
without regard for decency U بدون رعایت نزاکت یاادب
unconventionality U عدم رعایت اداب و رسوم
disregarding U اعتنا نکردن عدم رعایت
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
indelicately U بدون رعایت نزاکت یا فرافت
indecorum U عدم رعایت ایین معاشرت
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
expressionist U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
to play the game U رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
expressionism U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
internationalism U عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ceremonialist U کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
multitudinist U کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
pacts U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
pact U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
interface U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com